هممیهن: یکی از مهمترین دلایل بیکاری افراد تحصیلکرده را میتوانعدم هماهنگی میان نظام آموزشی و کاری دانست. در اصل مهارتهایی که در دانشگاه آموزش داده میشود، با مهارتهای لازم در بازار کار تناسب چندانی ندارد.
شاید این روزها مدرک دانشگاهی در برخی از موارد جایگاه اجتماعی افراد را تقویت سازد، اما دلیل و رمز موفقیت نیست و حتی تحصیلات دانشگاهی تضمینی ندارد که آینده فرد را تغییر دهد.
سالهاست مدرک دانشگاهی در ذهن بسیاری از خانوادهها و جوانان ابزاری برای آیندهی مطمئن و درخشان به حساب میآید.
بهطور کلی بسیاری عقیده دارند با گرفتن یک برگ کاغذ رسمی، درهای بازار کار، رفاه اجتماعی و آینده بسیار درخشان به خودی خود برای فارغالتحصیلان گشوده میشود اما واقعیت جامعه چیز دیگری است. سالهاست این تصویر پرزرقوبرق رنگ باخته و پشت آن فارغالتحصیلانی هستند که در صفهای طولانی به دنبال شغل مناسب برای گذاران زندگی خود میگردند.
آمارهای رسمی و غیررسمی به وضوح بیان میکنند که تعداد افراد بیکار دارای تحصیلات دانشگاهی روزبهروز افزایش پیدا میکند و این روزها سهم بزرگی در اقتصاد کشور دارند و بیکاری افرادی با تحصیلات بالا تبدیل به چالش مهم در اقتصاد کشور شده است؛ چراکه دانشگاه باید سکوی پرتاب نیروی انسانی متخصص باشد، اما اکنون به ایستگاه انتظار و حتی بلاتکلیفی تبدیل شده است.
درحال حاضر میتوان با قطعیت گفت که دیگر تحصیلات دانشگاهی تضمینکننده آینده شغلی یا آینده روشنی نیست، زیرا نظام آموزشی و بازار کار سالیان سال است که از یکدیگر فاصله گرفتهاند، در اصل در بسیاری از رشتههای دانشگاهی دروسی بیارتباط با نیاز واقعی اقتصاد و بازار کار تدریس میشود.
همچنین مهارتهایی تدریس میشود که در عمل و بازار کار، کاربرد جدی و چندانی ندارد و از سوی دیگر ساختار استخدامی و حتی بازار کار آزاد نیز انعطاف لازم برای جذب نیروی جدید و بیتجربه را ندارند، اقتصاد و دانش در یک بنبست نامشخص قرار گرفتهاند. دلیل اصلی این موضوع نیز بهعدم کاربرد علم و عمل بازمیگردد و فارغالتحصیلان نه در دوران تحصیل مهارتی دیدهاند و نه دورهای برای کارموزی خود رفتهاند.
شاید این روزها مدرک دانشگاهی در برخی از موارد جایگاه اجتماعی افراد را تقویت سازد، اما دلیل و رمز موفقیت نیست و حتی تحصیلات دانشگاهی تضمینی ندارد که آینده فرد را تغییر دهد. آنچه که پیش از این و به عنوان الگوی موفقیت شناخته میشد، این روزها و سالها به دلایل مختلف از جمله تداخل بازار کار و نظام آموزشی تبدیل به یک رویای کمرنگ شده است و میتوان گفت که تضمین آینده کاری با تحصیلات دانشگاهی یک رویا است.
یکی از مهمترین دلایل بیکاری افراد تحصیلکرده را میتوانعدم هماهنگی میان نظام آموزشی و کاری دانست. در اصل مهارتهایی که در دانشگاه آموزش داده میشود، با مهارتهای لازم در بازار کار تناسب چندانی ندارد و به همین دلیل شاهد آن هستیم که اغلب افراد دارای تحصیلات دانشگاهی در مصاحبه کاری موفق نمیشوند و هر روز به دنبال کارهای جدید هستند.
از سوی دیگر ساختار ادرای کشور نیز تناسبی با محیط آموزشی ندارد و حتی گامی برای هماهنگی خود برنمیدارد. در اصلعدم آموزش درست و همچنین ساختار استخدامی کشور باعث شده که هر روز به تعداد بیکاران فارغالتحصیل اضافه شود.
از سوی دیگر مسئله اساسی اینجاست که بخشی از این افراد به علت اینکه شغل مناسب خود را پیدا نمیکنند به دنبال کار در بازار آزاد میروند که اکنون شاهد آن هستیم. برای نمونه یک فرد با حداقل کارشناسی ارشد و دکترا در یک فروشگاه کوچک فروشندگی میکند و علت آن بهعدم استخدام این افراد در شرکتهای مرتبط برمیگردد.
نرخ بیکاری افزایش یافت
براساس جدیدترین گزارش مرکز آمار، در تابستان ۱۴۰۴ نرخ بیکاری جمعیت ۱۵ ساله، بیشتر از ۷/۴ درصد و نرخ مشارکت اقتصادی نیز در حدود ۴/۸ درصد بوده است. همچنین بررسی روند تغییرات نرخ بیکاری نشان میدهد که این شاخص، نسبت به فصل مشابه در سال اخیر یعنی تابستان سال ۱۴۰۴ تقریباً حدود ۰/۱درصد کاهش پیدا کرده است.
بازار کار ایران طی سالهای اخیر رنگی جدید به خود گرفته است و بررسیها نشان میدهد که تعداد شاغلان دارای مدرک دانشگاهی چهار برابر شده، در مقابل نیز سهم بیکاران تحصیلکرده نیز حدود دو برابر افزایش یافته است. بر همین اساس دیدگاه جدیدی میان برخی از مردم و جوانان به وجود آمده که «به دانشگاه رفتن تضمینی برای یافتن شغل نیست».
این موضوع را به راحتی میتوان در جوانان امروزی مشاهده کرد. بررسیها نشان میدهد که درحال حاضر بسیاری از جوانان ترجیح میدهند به جای رفتن به دانشگاه به دنبال یادگیری هنری جدید برای کسب درآمد باشند و در اصل آینده خود را در بازار کار آزاد میدانند و عقیده دارند که تحصیلات دانشگاهی تنها چندسال از زندگی خود را تلف میکند و بهتر است برای تضمین آینده از سن پایین در بازار آزاد آموزش ببینند و به سراغ تحصیلات دانشگاهی نروند.
بررسی دادههای مرکز آمار نشان میدهد که در تابستان سال جاری حدود ۴۰/۸ درصد از جمعیت ۱۵ سال به بالا از نظر اقتصادی فعال بودهاند؛ یعنی عضو یکی از گروههای شاغلان یا بیکاران قرار گرفتهاند. بررسی تغییرات نرخ مشارکت اقتصادی میگوید که این نرخ نسبت به فصل تابستان سال اخیر حدود ۰/۹ درصد کاهش یافته است. جمعیت شاغلان ۱۵ساله و بیشتر در تابستان امسال نیز ۲۴ میلیون و ۹۵۸ هزار نفر بودهاند که نسبت به فصل مشابه سال پیشین تقریباً ۱۷۱ هزار نفر کاهش یافته است.
جمعیت غیرفعال از نظر اقتصادی که شامل افراد محصل، خانهدار، دارای درآمد، بدون کار مانند بازنشستگان و امثال این موارد میشود، ۳۹ میلیون و ۱۰۸ هزار نفر بوده که نسبت به فصل مشابه سال گذشته تقریباً یک میلیون و ۴۲ هزار نفر افزایش داشته است. بررسی اشتغال در بخشهای عمده اقتصادی نیز نشان میدهد که در تابستان سال جاری، بخش خدمات با ۵۳/۱ درصد بیشترین سهم اشتغال را به خود اختصاص داده است.
به گزارش هممیهن، در ادامه نیز بخشهای صنعت در ردهی ۳۲/۶ درصد و کشاورزی نیز ۱۴/۲ درصد قرار دارند. نرخ بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۴ساله حاکی از آن است که ۱۹ درصد از فعالان این گروه سنی در تابستان سال جاری بیکار بودهاند.
بررسی تغییرات فصلی نرخ بیکاری این گروه حاکی از آن است که این نرخ نسبت به فصل مشابه در سال گذشته ۰/۴ درصد کاهش یافته است. همچنین بررسی نرخ بیکاری گروه سنی ۱۸ تا ۳۵ساله نشان میدهد در سال جاری، ۱۴/۴ درصد از جمعیت فعال این گروه سنی بیکار بودهاند. این موضوع درحالی است که تغییرات فصلی نرخ بیکاری نیز نشان میدهد که این نرخ در تابستان سال گذشته به میزان ۰/۴ درصد کاهش پیدا کرده است.
بررسی سهم دارای اشتغال ناقص (افرادی که ساعت کاری کمتری دارند) جمعیت ۱۵ساله و بیشتر نیز نشان میدهد که در تابستان امسال، ۷/۶ درصد از جمعیت شاغل به دلایل اقتصادی که شامل فصل غیرکاری (برای کارگران فصلی)، رکود کاری، پیدا نکردن کار با ساعت بیشتر و… کمتر از ۲۴ ساعت در هفته کار کرده و آماده برای انجام کار اضافه یا مطلوبتر بودهاند. این موضوع درحالی است که ۳۸/۵ درصد از شاغلان ۱۵ساله و بیشتر، حدوداً بیش از ۴۹ ساعت در هفته کار کردهاند.
افزایش سهم بیکاران تحصیلکرده
همچنین اطلاعات منتشرشده توسط مرکز آمار نشان میدهد که طی دو دهه اخیر یعنی از سال ۱۳۸۴ تا تابستان سال جاری، سهم فارغالتحصیلان دانشگاهی از کل شاغلان کشور حدوداً ۳۵ درصد افزایش یافته و از ۱۲/۶ درصد در سال ۱۳۸۴ به ۲۷ درصد در تابستان سال جاری رسیده است.
این بدان معناست که در کمتر از دو دهه، سهم نیروی کار دارای تحصیلات دانشگاهی تقریباً چهار برابر شده، در مقابل سهم فارغالتحصیلان از کل بیکاران نیز از ۱۵/۸درصد به ۴۰/۳ درصد افزایش یافته است. بر همین اساس میتوان با قطعیت گفت که طی سالهای اخیر مشکل جدی میان نظام آموزشی و ساختار اقتصادی به وجود آمده و نظام آموزشی کشور به جای تقویت اقتصاد و افزایش بهرهوری طی ۲۰ سال با کاهش بهرهوری روبهرو شده؛ به نوعی طی دو دهه گذشته با افزایش آموزشهای آکادمیک و دانشگاهی شاهد آن بودهایم که بیکاری این گروه افزایش یافته است.
از سوی دیگر براساس آماری که علیحسین شهریور، دبیرکل خانه تعاونگران ایران ارائه کرده است: در فاصله سالهای ۱۴۰۰تا ۱۴۰۳، بیش از ۳ میلیون و ۹۰۰هزار نفر توسط سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور آموزش دیدهاند.
با این حال، بررسی وضعیت این افراد نشان میدهد که از میان بیش از ۳میلیون و ۵۰۰هزار مهارتآموخته، تنها ۵۱/۱ درصد فعال اقتصادی بوده و نزدیک به نیمی از آنها غیرفعال ماندهاند.
این آمار حاکی از آن است که صرف آموزش مهارت بدون توجه به انگیزه و امکان اشتغال، کارآفرینی یا بازگشت به فعالیت اقتصادی، نمیتواند منجر به بهبود وضعیت بازار کار شود. در واقع، اگر مهارتآموزی به صورت هدفمند و متناسب با نیاز بازار کار و با همراهی سیاستهای حمایتی و اشتغالزایی صورت نگیرد، سرمایهگذاری در این بخش بازدهی لازم را نخواهد داشت.
از سوی دیگر دادههای مرکز آمار نشان میدهد که در میانه دهه ۸۰، بازار کار ایران همچنان به صورت سنتی و مبتنی بر نیروی کار غیرتحصیلکرده بوده است که در بازار کار کشور از سال ۱۳۸۴ تا به امروز با تغییرات ساختاری قابل توجهی روبهرو بوده است. در سال ۱۳۸۴ تنها ۱۲/۶ درصد از شاغلان، فارغالتحصیل دانشگاهی بودند و نزدیک به ۱۶ درصد از فارغالتحصیلان نیز بیکار بودهاند.
در نیمه نخست این دوره یعنی میان سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰ با گسترش ظرفیت دانشگاهها و افزایش تعداد دانشجویان، سهم نیروی تحصیلکرده از جمعیت شاغل به تدریج از ۱۲/۶ درصد به ۱۶ درصد افزایش یافت. اما در همان دوره به دلیل رکود سرمایهگذاری و ضعف اشتغال صنعتی سهم بیکاران تحصیلکرده با رشد ۱۲ واحد درصدی به ۲۷/۸ درصد رسیده است. برخی از کارشناسان عقیده دارند که در آن سالها به علت آغاز و افزایش تحریمها شرایط شغلی در کشور تغییر کرده و به نوعی تحریمها باعث شده که میزان نیروی کار به صورت موقت کاهش یابد.
افزایش بیکاری فوق دیپلم و لیسانسه
آخرین آمارهای رسمی وزارت کار از میزان بیکاری براساس تحصیلات نشان میدهد که افراد دارای فوق دیپلم و لیسانس بیشترین سهم از جمعیت بیکاران را طی این سالها داشتهاند. برهمین اساس این گروه تقریباً بین ۳۴/۹ الی ۳۶/۸ درصد از بیکاران کل کشور را داشتهاند.
بررسی اعداد جمعیت بیکاران نشان میدهد که داشتن تحصیلات متوسط دانشگاهی، به تنهایی تضمینکننده اشتغال نیست و افراد دارای مدرک دانشگاه متوسط و متوسط رو به بالا (فوق دیپلم و لیسانس) در معرض بیکاری بیشتری قرار دارند. روند تغییرات این گروه تقریباً پایدار بوده و هرسال سهم گروه از بیکاران حدود یک تا سه درصد نوسان میدهد که این موضوع نشان میدهد مشکل بیکاری گریبانگر این گروه است.
در ادامه نیز بررسیها نشان میدهد که یک گروه دیگر یعنی دیپلم و پیشدانشگاهی، بخش قابل توجهی از بیکاران را تشکیل میدهند و طی سالهای اخیر میانگین آن از حدود ۲۴/۴ و ۲۶/۷ درصد متغیر بوده است. این گروه را میتوان دومین گروه بزرگ از بیکاران کشور دانست که طی سالهای اخیر در مقایسه با گروه فوقدیپلم و لیسانسه افزایش ناچیزی داشتهاند.
بر این اساس میتوان گفت که سیستم آموزشی کشور دارای مشکل است و از همان ابتدا، این افراد آماده ورود به بازار کار نیستند.
درحال حاضر بررسیها نشان میدهد میزان بازدهی نیروی کار فارغالتحصیلان دبیرستان یا همان دیپلمه بسیار کم است که علت این موضوع را میتوان در نظام آموزشی مدارس یافت.
بررسیها نشان میدهد که اغلب افراد فارغالتحصیل از دبیرستان در بخشهای مختلف توانایی و آمادگی ورود به بازار کار رسمی و بازار کار آزاد را ندارند. برهمین اساس بخشی از این گروه ترجیح میدهند که ادامه تحصیل دهند که در نهایت به گروه فوقدپیلم و لیسانسه میرسند. نگاهی به آمارها نشان میدهد که بازدهی شغلی این گروه نیز به صورت قابل توجهی پایین است.
نکته اساسی اینجاست که سهم بیکاران فوقلیسانس در سالهای اخیر افزایش یافته است و از ۶ درصد در سال ۱۳۹۳ به ۷/۹ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است. این موضوع به وضوح نشان میدهد حتی افراد با تحصیلات بالا و قابل قبول جامعه نیز با مشکلات اشتغال مواجه هستند. احتمالاً تجربه سایر حوزهها نیز در این حوزه وجود دارد، یعنی میزان مهارتهای تخصصی و مطابق با تحصیلات به صورت قابل توجهی کاهش یافته است.
اما نکته اساسی اینجاست که آمارها نشان میدهد سهم بیکاران با تحصیلات ابتدایی و راهنمایی در مقایسه با سایر گروهها کمتر است. میزان بیکاری افراد دارای تحصیلات ابتدایی بین ۱۱/۲ تا ۱۳/۱ درصد و تحصیلات راهنمایی نیز بین ۱۷/۲ تا ۱۹/۶ درصد متغیر است که این موضوع نشان میدهد بیکاری در سطوح پایین تحصیلی کمتر از تحصیلکرده است و در یک جمله میتوان گفت که «تحصیلات بالاتر مساوی با بیکاری بیشتر است.»
یکی از علتهای کاهش سهم بیکاران با تحصیلات کمتر را میتوان خروج این افراد از بازار کار یا ورود به مشاغل غیررسمی دانست. بررسیآمارها نشان میدهد که گروه متوسطه نیز تعداد ثابتی در این سالها داشتهاند، تقریباً بین ۲۴/۴ تا ۲۶ درصد که این موضوع نشان میدهد این گروه در مقایسه با افراد تحصیلکرده بیکاری کمتری دارند و به نوعی شرایط باثباتتری را تجربه میکنند. البته برخی از کارشناسان حوزه کار عقیده دارند که اغلب این افراد به فضای کار غیررسمی کوچ میکنند که این موضوع باتوجه به تغییر جمعیت طی سالهای اخیر کمک میکند که میزان بیکاری در این گروه افزایش پیدا نکند.
همچنین بررسیها نشان میدهد که بخش بزرگی از اشتغال در کشاورزی، بر خدمات خرد و صنعت دستی متمرکز بوده است. فارغالتحصیلان این گروه سهم اندکی از نیروی کار داشتند و میزان بیکاری این گروه نیز بسیار محدود بوده است. در بین سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ بخش عمدهای از فارغالتحصیلان دهه ۷۰ وارد بازار کار شدند که در همین زمان سهم این افراد از گروه شاغلان به ۲۳ درصد رسید و سهم آنها در بیکاران به حدود ۳۷ درصد افزایش یافت.
نبود فرصتهای متناسب، رکود صنعتی و تمرکز بر رشتههای غیرکاربردی از مهمترین دلایل این ناترازی شغلی به حساب میآید. از سال۱۳۹۶تا ۱۴۰۴، رشد سهم فارغالتحصیلان در میان افراد شاغل سرعت گرفت و از محدوده ۲۳ به ۲۷ درصد رسید. با این حال، بیکاری فارغالتحصیلان همچنان بالا ماند و در حدود ۴۰ درصد تثبیت شد.
مشاغل موقت، مشکل اقتصاد
رشد بیحد و اندازه مشاغل خدماتی، انفجار فضای مجازی و رونق پلتفرمهای آنلاین در ظاهر تصویری مدرن از اقتصاد کشور ساختهاند، یعنی جامعهای پرجنبوجوش، منعطف و دیجیتال. اما آن روی این تصویر پررنگ، واقعیتی کمدرآمد و بیثبات نهفته است که اشتغالهایی غیررسمی، پراکنده و کمبازده بیشتر از آنکه موتور رشد باشند، مُسکن کوتاهمدت برای بحران کار شدهاند، به نوعی به صورت مُسکن موقت، درد بیکاری در جامعه را درمان میکنند اما در بلندمدت به علت مشکلاتی که در پی دارند نمیتوانند تاثیرگذار باشند.
بررسی آمارهای منتشرشده نشان میدهد بخش بزرگی از این فعالیتها در قالب خدمات خرد، فروش آنلاین، تولید محتوا یا حملونقل پلتفرمی و در نهایت میتوان گفت که به صورت فریلنسری در جریان هستند. این شغلها اغلب بدون بیمه، امنیت شغلی و حتی امکان رشد و ترقی هستند، حتی در چرخه اقتصادی نیز ارزش افزوده پایداری ندارند که نتیجه این موضوع تغییر ساختار، افت ناچیز بهرهوری نیروی کار و از سوی دیگر اتلاف نیروی انسانی است.
سرمایهای که در مراکز آموزشی انباشه میشود اما در میدان عمل بدون تحقق و بیمصرف میمانند. نکته قابل توجه اینجاست که بسیاری از فارغالتحصیلان در حوزه تخصصی خود فعالیت نمیکنند و همین موضوع باعث شده که دانش آنها بلااستفاده باشد. برای نمونه یک مهندس مکانیکی که به صورت آنلاین لباسفروشی دارد یا تولید محتوا میکند میتوان گفت که تحصیلات این فرد بدون کامل بلااستفاده است.
توسعه کمی دانشگاهها طی ۲۰ سال گذشته که اغلب به رقابت بر سر «مدرک» شباهت دارد تا تریبت نیروی متخصص، اکنون خود به بحران تبدیل شده است. طی دو دهه اخیر هزاران دانشآموخته در رشتههای نظری و بدون مهارت عملی یا حتی ارتباط مستقیم با صنعت، بازار بحران در بازار کار شده است و به نوعی بازار کار توانایی و ظرفیتی برای جذب آنها ندارد. برخی از کارشناسان عقیده دارند که یکی از راهکارهای جبران این وضعیت، الزام دانشجویان به انجام دوره کارآموزی است که شاید در میانمدت میزان بازدهی نیروی کار افزایش یابد.
کارشناسان میگویند که «تورم نیروی تحصیلکرده» ناکارآمدی آموزش کشور را به نمایش گذاشته است تا جایی که رشد فارغالتحصیلان از رشد اقتصاد پیشی گرفته و هر روز فاصله میان مدرک دانشگاهی و موقعیت شغلی عمیقتر میشود.
براساس آخرین آمارهای مرکز آمار، نرخ رشد اقتصادی در سه ماهه نخست سال ۱۴۰۴، برابر با ۰/۱ درصد بود و نرخ بیکاری در تابستان امسال به ۷/۴ رسیده و درحال حاضر نرخ تورم مصرفکننده در شهریورماه به ۳۷/۵ درصد رسیده است.
از نظر اقتصادی، وضعیت فعلی یک مسئله اجتماعی نیست، چراکه کاهش بهرهوری به معنای کاهش رشد اقتصادی، اتلاف هزینههای آموزشی و افت بازده سرمایه انسانی است که به طور کلی این عوامل باعث میشود بازدهی اقتصاد کشور به صورت قابل توجهی کاهش یابد.
آمارهای منتشرشده در کشورهای مختلف نشان میدهد که کمتر کشوری همانند ایران چنین شکاف عمیقی میان نظام آموزشی و استخدامی دارد که این موضوع ناشی از سیاستهای صنعتی نادرست است. کارشناسان عقیده دارند که ادامهدار شدن این روند میتواند اقتصاد کشور را به ناکارآمدی و مختل شدن چرخ توسعه نزدیک کند.
به طور کلی میتوان گفت که تحصیلات دانشگاهی در حال حاضر بههیچعنوان نمیتواند تضمینکننده آینده شغلی فرد باشد، چراکه در حال حاضر شکاف عمیقی میان سیستم آموزشی و استخدامی کشور وجود دارد. از سوی دیگر فاصله میان علم و عمل نیز بسیار زیاد است.
درحال حاضر بخش عمدهای از فارغالتحصیلان دانشگاهی با درجات علمی بالایی در عمل نمیتوانند بازدهی بالایی داشته باشند و به همین دلیل برخی از آنها از حضور در بازار کار تخصصی خود جا ماندهاند. بر همین اساس لازم است که پیوندی میان سیستم آموزشی و استخدامی کشور ایجاد شود تا حداقل نیروی فارغالتحصیل در سالهای پیش رو بتواند وارد سیستم استخدامی کشور شود.
اگر روند فعلی ادامه یابد احتمالاً طی سالهای آینده شاهد آن باشیم که بیکاری در افراد فارغالتحصیل به بیش از ۵۰ درصد برسد که باتوجه بهعدم رشد اقتصادی کشور این موضوع میتواند تبدیل به یک بحران بزرگ در اقتصاد کشور شود.
برخی از کارشناسان عقیده دارند که این آموزشها باید از پایههای ابتدایی و راهنمایی آغاز شود تا اگر فرد قصد ادامه تحصیل دانشگاهی را نیز نداشت بتواند با یک تخصص و دانش علمی و علمی کامل وارد بازار کار شود.
در اصل لازم است در کنار آموزشهای علمی در مدارس، آموزشهای عملی نیز داده شود تا دانشآموختگان پس از دریافت دیپلم با داشتن عمل کافی و هنر لازم در کارهای مختلف بتوانند وارد کار بازار آزاد یا دولتی شود. از سوی دیگر اگر دانشآموزان از ابتدا آموزش ببینند و دوره دانشگاه نیز این آموزشها ادامه داشته باشد، شاهد آن خواهیم بود که دانشجویان در آینده با کمترین بیکاری در جامعه حضور خواهند یافت و هر یک تجربه و تبحر کافی برای انجام امور خود را دارند.